مفهوم رسانه در دنیای امروز نسبت به سالهای گذشته تغییرات اساسی پیدا کرده است. زمانی نه چندان دور حتی خبرگزاری را رسانه نمیدانستند؛ چرا که کارکرد اصلی رسانه، برقراری ارتباط میان مردم و دولت بود، اما خبرگزاری ارتباط میان روزنامهها و رادیو و تلویزیون را با دولت برقرار میکرد.
با ظهور اینترنت، خبرگزاریها دیگر تنها ارتباط میان رسانهها و دولت را برقرار نمیکنند، بلکه مستقیماً با کاربر نهایی ارتباط برقرار میکنند. حتی امروز دولتها نیز مستقیماً با مردم ارتباط برقرار میکنند و تا حدی بینیاز به رسانهها شدهاند. مردم نیز برای برقراری ارتباط با دولت نیاز به رسانه ندارند. آنها خود صاحب رسانه شدهاند و از طریق صفحه و کانال خود در رسانههای اجتماعی مجازی، پیام خود را به دولت منتقل میکنند.
دو مفهوم رسانه جریان اصلی و رسانه جایگزین به این اشاره داشتند که برخی رسانهها جریان ساز اصلی رویکردها و سازنده جهت گیریها و گرایشات افکارعمومی هستند و برخی دیگر تنها در جاهایی که رسانههای بزرگ نیستند، نقش ایفا میکنند. رادیوهای محلی در دو سه دهه گذشته چنین نقشی را ایفا میکردند. وبلاگها نیز در میانه سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۸ چنین جایگاهی را به عنوان رسانه جایگزین داشتند. اما اکنون این تقسیمبندیها کاملاً دگرگون شده است. چیزی به نام رسانه جریان اصلی به مفهوم مطلق آن دیگر وجود ندارد. رسانههای جایگزین جای خود را به رسانههای اجتماعی دادهاند. هر شهروند میتواند یک رسانه داشته باشد و خود یک رسانه و رسانهنگارباشد. سیاستمداران و سلبریتیها نیز خود به تنهایی یک رسانه دارند و نیازی به رسانههایی که روزی رسانههای جریان اصلی مینامیدند، ندارند. بیجهت نیست که حتی رسانههای بزرگ نیز صفحات توئیترسیاستمداران و سلبریتیها را دنبال میکنند.
دفاتر خبرگزاریها و رسانههای بزرگ در شهرها و کشورهای مختلف جای خود را به اکانتهای شهروندان روزنامه نگاری داده که در جای جای دنیا پراکندهاند و در سریعترین زمان نسبت به وقوع رویدادها، اطلاعرسانی میکنند؛ سریع تر، مستند تر، دقیقتر و جامع تر.
تنها اشکال رسانههای جدید و شهروندان روزنامهنگاراین است که روشهای حرفهای تنظیم و ویرایش خبرها و بررسی صحت و سقم اخبار را نمیدانند. این خامنویسی و خامنگاری رویدادها، خود به یک حسن وعامل جلب توجه بیشتر مخاطب تبدیل شده است. چرا که آنها معتقدند اخبار این شهروندان رسانه نگار، دروازه بانی نمیشود.
در دنیای رقابتی رسانهها، حتی مفهوم مخاطب نیز از بین رفته است. به نوعی ما شاهد دورهای هستیم که درآن شاهد مرگ مخاطب هستیم. این یعنی دیگرمخاطبی وجود ندارد. مخاطب وقتی معنا داشت که محتوایی توسط فرستندهای از طریق کانال و رسانهای برای گیرندهای ارسال میشد. اما در دنیای جدید رسانه، گیرنده محض وجود ندارد. فرستنده محض نیز وجود ندارد. ما شاهد ظهور پدیدهای به نام " فرستنده/ گیرنده " در یک سو و " گیرنده/ فرستنده " در سوی دیگر یک رسانه دو سویه هستیم که گاهی واقعاً نمیتوان تشخیص داد گیرنده کیست و فرستنده کدام است؟ این دنیای تعاملی انتقال پیامها، نقش و جایگاه رسانههای سنتی را در سپهرارتباطی جامعه دچار ابهام و سؤال کرده است. درهمین دنیای پر ابهام است که رسانههای بزرگ به سمت رسانههای اجتماعی رو آوردهاند تا پیامهای خود را از طریق این نوع رسانهها به گیرنده برسانند و درعین حال با رصد وغور در رسانههای اجتماعی، سوژه و پیام خود را با توجه به حساسیتهای افکارعمومی و مردم انتخاب میکنند تا آنچه تولید و منتشر میکنند صدا و تصویرواقعی مردم باشد.
*معاون امور مطبوعاتی و اطلاعرسانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی
منبع: روزنامه ایران