امسال برای رسانههای تخصصی بخش خصوصی سال نفس گیری بوده است. موج بحران اقتصادی دامن این رسانهها را هم گرفته و نوسانات نرخ ارز قیمت کاغذ را به یکباره بالا کشید. بهمن ماه سال ۹۶ اگر هر بند کاغذ گلاسه کیلوگرمی ۳۲۰۰ تومان معامله میشد به فاصله یکسال این رقم به هر کیلوگرم ۲۳ هزار تومان افزایش یافت. هزینه چاپ، لیتوگرافی، صحافی، پست و توزیع نیز افزایش قابل توجهی را شاهد بوده است. این در حالی است که آگهیهای مطبوعاتی به نسبت سالهای قبل و به دلیل بحرانهای اقتصادی رو به کاهش گذاشته است، تولیدکنندگان کسبوکارها سوای این که شما باسابقهترین و موثرترین رسانه را هم در اختیار داشته باشید، خود دچار بحرانهای فراگیر شدهاند. آنها برای بقا ترجیح میدهند همین هزینههای اندک تبلیغات را به زخمهای دیگری بزنند یا آن را تا جایی که میتوانند کاهش دهند.
این وضعیت حالا موج نگرانی را در میان نشریات خصوصی بیش از پیش ایجاد کرده و طرح اعتراضهایی را از سوی مدیران رسانهها به دنبال داشته است. بسیاری از رسانههای چاپی به دلیل گرانی کاغذ به پیشخوان مطبوعات نمیآیند. حتی امسال برای اولین بار جشنواره مطبوعات برگزار نشد تا دولت از وضعیت اسفبار مطبوعات بیش از پیش شرمسار نباشد! این وضعیت حکایت از آن دارد مطبوعات ایران در دولت تدبیر و امید واقعا وضعیت ناهنجاری را تجربه میکنند و آینده نیروهای شاغل در این بخش مبهم و غیرقابل پیش بینی است.
حتی در دوره ریاست جمهوری محمود احمدینژاد که نهادهای دولتی برای آگهی به مطبوعات خصوصی منع میشدند، وضعیت تا به اندازه دولت "تدبیر و امید" اینچنین شکننده و بحرانی نبود. دولت حالا تنها نظارهگر رنج و ناکامیهای رسانههای بخش خصوصی است و براساس سیاست قدیمی حامیپروری، چتر حمایتی خود را بر رسانههای خودی باز کرده است. تعطیلی مطبوعات و عدم تداوم انتشار دو پیامد اصلی را در آینده به دنبال خواهد داشت:
۱- در فضایی که شبکههای اجتماعی آن هم از نوع مبتذل و سرگرمکننده، ذهن و هوش جامعه ایرانی را به اسارت گرفته است، جامعه به تدریج عادت میکند از کتاب و مطبوعات مستقل و تخصصی فاصله بگیرد و قدرت تحلیل و نقد و بررسی را از دست بدهد. افراد چنین جامعهای با استدلالهای ضعیف بار میایند. مردمانی که بسیار مستعدند تا امواج مهیج شبکههای اجتماعی آنها و را به هر سو بکشانند.
۲- بوی کاغذ به تدریج برای مخاطبان رسانههای تخصصی نوستالوژی میشود. آنها به تدریج از حس و تاثیر رسانههای نفیس چاپی بازمیمانند. رسانههای تخصصی علی رغم تیراژ اندک، ضریب نفوذ در پژوهشگران و برنامهریزان دارند. هم بر نخبهپروری تاثیر میگذارند و هم از نخبهگان تاثیر میگیرند. هرچند ممکن است مطالب این دست از نشریات برای عموم چندان جذاب نباشد اما قشر مدیران میانی به بالای جامعه، پژوهشگران، دانشجویان و تحلیلگران عمدتا میتوانند از این رسانهها به عنوان مرجع تصمیمات بعدی و تاثیرگذاری صحیح در رفتارهای جامعه استفاده میکنند.
در این میان عدم حمایت دولت از رسانههای تخصصی و رهاسازی مطبوعات در بازی ناعادلانه و تصنعی عرضه و تقاضای کاغذ، و از سوی دیگر دامن زدن به گرایشهای افراطی جایگزینی فضای مجازی زمینه را برای حذف رسانههای تخصصی چاپی مهیا کرده است. این دسته افکار که در میان مسئولان هم طرفدارانی دارد، فعالیت روزنامهنگاری را با دسته میکروفن اشتباه گرفتهاند و چندان بدشان نمیآید تا کسبوکارهایی که با سابقهاند، کادر حرفهای تحصیل کرده دارند و روزنامهنگاری تحقیقی را پیشه کردهاند، قافیه را در برابر پستهای مجهول و توخالی صغرا خانم و اکبرآقا در تلگرام و اینستاگرام ببازند و افکار عمومی با موضوعات سطحی سرگرم باشد، زمانی که سطح سلیقه و رفتار مصرفکنندگان محتوای غنی رسانهای - و البته هر نوع کالایی - این چنین پایین بیاید، آنگاه شرایط مهیاست که هر بنجلی را بتوانی بفروشی و صدایی هم از کسی درنیاید!
به گفته مهدی محسنیانراد استاد علوم ارتباطات بخشی از دلایل ناهنجاری رسانهای کنونی ایران، به باورها، منافع خاص و کماطلاعی حکومتها در این چهار دهه برمیگردد که کسبوکار مطبوعات حرفهای را به قهقرا برده است. باید در نظر داشته باشیم که مهمترین کارکرد رسانههای تخصصی و روزنامهنگاران تحقیقی، دیدهبانی قدرت است. رسانههای چاپی باید زنده بمانند، تقویت و بالنده باشند تا امثال کاسپینها و ثامنها اجازه عرض اندام نداشته باشند.