پایان انحصار تفسیر جهان

پایان انحصار تفسیر جهان
تاریخ انتشار : جمعه, ۱۵ آذر ۱۳۹۸

یکی از غم انگیزترین لحظه های کودکی من و احتمالا هم نسلانم، زمانی بود که تیتراژ اخبار پخش می شد.

می دانستیم که در آن اوقات دیگر باید از تلویزیون دور شویم و عنان تلویزیون را به دست بزرگترها بدهیم. سلطه اخبار صدا و سیما در آن زمان بلا منازع بود و اخبار این سازمان، به ویژه تلویزیون، مراجع بی رقیب فهم ما از دنیا بودند. دیدن اخبار نیمروزی برای آنها که ظهرها در خانه بودند، و اخبار شبکه ۱ و ۹ شب برای همه به یک سنت تبدیل شده بود؛ انگار بی دیدن آن روزشان ناقص بود.

برای مردمی که مطالعه بسیار پائینی داشتند و البته هنوز هم دارند، فهمشان از اطلاعات داخلی و خارجی در گرو آن بازنمایی از جهان بود که در اخبار منتشر می شد. احتمالا این جمله یا در واقع این مغلطه که وقتی می خواهیم بر گفته ای صحه بگذاریم و حجت را تمام کنیم، می گوییم در اخبار گفت، میراثی است که از آن زمان داریم. زمانی که کلام منتشر شده از آن جعبه، برای ما حکم حقیقت مطلق را داشت. خاصه آنکه ما هرگز تفکر انتقادی را یاد نگرفته بودیم. نمی دانستیم هر یک از این گزاره ها را باید از فیلترهای گوناگون رد کرد و درستی و نادرستی آن را مورد سنجه قرار داد.

این سلطه خیلی طول نکشید . کم کم ماهواره به خانه آمد و بسته های خبری متنوع شد. دیدن اخبارگویی که کراوات خوش رنگ می زد و صدایی نوستالژیک برای نسل انقلاب داشت، اولین بدیل اخبار تلویزیون شد. آنها که تحولات تکنولوژیک را پیش بینی نمی کردند و گمان می بردند انحصار تفسیر جهان همواره در اختیار خودشان است و هرگز گامی برای تمرین تفکر انتقادی با مخاطبان خود برنداشته بودند، اولین کسانی بودند که ضرر کردند.

همان مخاطب بدون فیلتر اینک با یک پکیج خوش لعاب تر روبرو شده بود و در بسته خبری اش چیزهایی می شنید که هرگز در تلویزیون رسمی نشنیده بود. آن مخاطب با همان وضع و حال پای رسانه دیگری رفته بود و کلام او را برای خود حجت می دانست. ساده باوری حتی تا جایی پیش رفت که سخن آن دلقکی که قرار بود با ناو هواپیمایی اش به میدان آزادی بیاید و روز شمار هم برای آن واقعه گذاشته بود، برای بسیاری باور پذیر شد.

این وضعیت ادامه داشت و رقیبهای جدیدی که دیگر در دسترس بودند، هر روز بیشتر سر بر می آوردند.

واقعیت این است که صدا و سیمای ما طی چهار دهه انقلاب، شیفت پارادایم محسوسی داشته است؛ از ایدئولوژی آموزشی به ایدئولوژی سرگرمی.

سردبیران و سیاست گذاران حوزه خبر صدا و سیما به جای آنکه با توجه به تحولات دنیا و فهم تغییرات بنیادین حوزه خبر در بسترهای خود بازنگری اساسی داشته باشند، سعی کردند آن قسمتهایی را که می توانستند از رسانه های رقیب تقلید کنند تا از قافله عقب نمانند. غافل از اینکه آنچه اتاق خبر آن ور مرز را برای عوام جذاب می کند، چیزی است که خط قرمز غیرقابل انعطاف سازمان و در کل نظام است.

برای همین با تغییر دکورها و اسم کوچک صدا زدن ها و دعوت کردن کارشناسان اسکایپی نمی شد مخاطب زیادتری جذب کرد.

سردبیران اخبار در حالی دست و پای اشتباهی می زنند که خودشان هم نیک می دانند در عصر شهروند- خبرنگار، دیگر نمی توان با روش های سنتی، جهان را آنطور بازنمایی کنیم که دلخواه ماست.

حتی اگر پدران همچنان به دیدن اخبار ساعت ۹ مصر باشند، بچه ها در لپ تاپ، تبلت و گوشی هایشان، خوانش های بدیلی از جهان می بینند که به مراتب، وسوسه انگیزتر از خوانش تلویزیون است.

علی ورامینی / کرگدن