رسوایی قرن رونمایی شد

رسوایی قرن رونمایی شد
تاریخ انتشار : دوشنبه, ۱۸ آذر ۱۳۹۸

مراسم رونمایی از ترجمه کتاب «رسوایی قرن و دیگر نوشته‌های مطبوعاتی» اثر گابریل گارسیا مارکز و ترجمه علی شاکر در خانه وارطان با سخنرانی محمدمهدی فرقانی رئیس دانشکده علوم ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی، هادی خانیکی عضو هیئت علمی دانشکده علوم ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی، فریدون صدیقی استاد روزنامه نگاری و کاوه میرعباسی برگزار شد.

موضوع جسارت مارکز در ورود به ساحت های مختلف زندگی و روایت چندبعدی از اتفاقات و قابلیت هایی که او از گزارش و گزارش نویسی ارائه کرد به همراه نیاز نسل جوان برای آشنایی با سنت ادبی دهه های متقدم از محورهای سخنرانی استادان و پیشکسوتان رسانه و روزنامه نگاری بود.

ظرف گزارش از خبر بزرگتر است

هادی خانیکی، عضو هیئت علمی دانشکده علوم ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی در ابتدای این مراسم ضمن اشاره به این مسئله که انتشار ترجمه کتاب «رسوایی قرن» توسط علی شاکر، جای تبریک و خوشحالی دارد، گفت: من تنها مقدمه این کتاب را خواندم، به همین دلیل در حال حاضر قضاوتی بر روی متن کتاب ندارم. با این حال لازم است به دو نکته اشاره کنم. آقای شاکر پایان نامه اش در زمینه «روزنامه نگاری صلح» را با من گذراند، از همین جهت به قدری با توانایی ها و رویکردهای ایشان آشنا هستم. شاکر هم رزونامه نگار خوبیست و هم فراتر از آن اهل هنر است. طبیعتاً این مسئله ظرفیت های یک نویسنده یا مترجم را تکمیل می کند.

او ادامه داد: این کار، ترجمه نوشته های مطبوعاتی مارکز است. به عقیده من در شرایط و جامعه ای که به دلیل شتاب تحولات فناورانه اش ظرفیت های رسانه ای آن تغییر پیدا می کند، شناخت آثار مارکز برای دوستان روزنامه نگار مهم است. چون مارکز رمان را از روزنامه نگاری شروع کرد. کار مارکز با ویژگی های آمریکایی-لاتینی اش این اهمیت را دارد که با شروع رمان از روزنامه نگاری، گزارش و فرم روایت را برجسته کرد. چیزی که امروز هم به آن نیاز داریم.

خانیکی به بیان ویژگی های مارکز اشاره کرد و گفت: رمان های مارکز مبتنی بر پدیده هایی است که اتفاق افتاده و واقعیت داشته است و مارکز آن ها را به داستان و رمان تبدیل کرده است. این نخستین ویژگی مارکز محسوب می شود و به عقیده من این ویژگی در جامعه ما هم می تواند وجود داشته باشد. ویژگی دوم توانایی و قابلیت های روزنامه نگار رمان نویس است. یعنی رمان نویسی که روزنامه نگار بوده و در هر پدیده ای به دنبال روایت های مختلف بوده است. خب این ویژگی هم روزنامه نگار و هم نویسنده را توانمند می کند.

او ادامه داد: به عنوان مثال مارکز در رمان سرگذشت یک غریق به سراغ گزارش هایی می رود که کشتی غرق شده و عوامل مرتبط با آن را از هر منظری ببیند. خب این مدل عمل کردن خود به خود به فرد یک قدرت پژوهشی می دهد. به عقیده من کار نویسنده روزنامه نگار این است که توانایی پژوهشی دارد و در پایان روایت خودش رمان می شود. این همان چیزی است که جامعه ما از آن دور افتاده است. در دوران انقلاب فوکو دو بار به ایران می آید و تمایل و اصرار بر این دارد که باید در پدیده ای مثل انقلاب مشارکت و روایت کرد.

خانیکی تاکید کرد: در همین مسئله گرانی بنزین آیا ما اقتصاد دان های گزارشگری داریم که از نزدیک شاهد ماجرا باشند و بین اقتصاددانی خودشان و کار مطبوعاتی پیوند برقرار کنند؟ من فکر می کنیم نداریم. در واقع روزنامه نگار کار خودش را جدا انجام می دهد و اقتصادان و استاد دانشگاه هم ضرورت حضور در صحنه را حس نکند. اما مهارت مارکز این است که با تربیت حرفه ای اش در روزنامه نگاری بخش هایی از اتفاقات را با روزنامه نگاری در گزارش یک قتل، آدم ربایی و… عجین می کند. به عبارتی ابهام ها را از خود صحنه و واقعه می گیرد و وارد رمان می کند. برای یک روزنامه نگار حوادث مهم است که علت قتل، سرقت و حوادث را پیدا کند.

این استاد ارتباطات ویژگی سوم مارکز را بهره گرفتن از سنت دانست و گفت: به عقیده من این ویژگی هم در رمان نویس و هم روزنامه نگار کم است. ویژگی چهارم مارکز هراس نداشتن در ورود به ادبیات سیاسی است. ادبیات سیاسی ای که این روزنامه نگار دارد شکلی از اندیشیدن مسئله محور را که تفنن نیست، مطرح می کند.

خانیکی اظهار امیدواری کرد، ترجمه آقای شاکر، روزنامه نگاران و مترجمان را به این سو بکشاند که روزنامه نگاری ما هم نیازمند برجسته کردن گزارش و عمق بخشیدن به آن است. او گفت: جامعه ما به دلیل تحولات پرشتابش بیشتر گرایش به سمت خبر و اهمیت آن دارد. درحالی که گزارش ظرفی بزرگ تر از خبر است و این سنت در روزنامه نگاری امروز ما تا حد زیادی مغفول مانده است.

او ادامه داد: باید کسانی به صفت و یا از منظر روزنامه نگاری وارد میدان شوند. یعنی برای اینکه تحولات جامعه شناخته شود، به سمت روایت سوق پیدا کنند. منظور من هم از روایت این است که چگونه تجربه های زیسته و نگاه ویژه با برداشت های جمعی تر و اجتماعی تر گره بخورد. به تعبیری ما نیازمند فهم از جستارهای روایی هستیم.

خانیکی در پایان صحبت های خود با اشاره به اهمیت رمان و ترغیب روزنامه نگاران به این مسئله که از رمان سردربیاورند، گفت: رمان به عنوان رسانه ای برای جهان امروز و جامعه ما، بزرگتر از آن است که درمانی برای بیخوابی باشد. چون در جامعه ای که امکان صداها بیشتر و امکان فهم مشترک کم شده است، رمان می تواند بین طبقات و گروه های مختلف اجتماعی رابطه برقرار کند. به همین دلیل مدل یا سرمشق مارکز برای جامعه ما هم می تواند نتایج ارتباطی خیلی خوبی داشته باشد.

آمیختگی داستان نویسی و روزنامه نگاری

فریدون صدیقی، استاد روزنامه نگاری هم در ادامه این مراسم گفت: از منظر من خواستگاه اولیه روزنامه نویسی درام نویسی بوده است. قطعاً خبر، گزارش، یادداشت، مصاحبه و… اگر بخواهد جذاب، پویا و گویا باشد، باید دراماتیزه شود. اگر حادثه ای اتفاق می افتاد ما در توضیح آن دست به روایت حادثه می زدیم، در گزارش هم اینگونه است. حتی به زعم من در یادداشت نویسی هم باید بیانی داستانی و روایی داشته باشیم. بزرگانی مثل مارکز که داستان نویسان مشهوری بودند، روزنامه نگاران شایسته ای شدند. در ایران کمتر نویسنده روزنامه نگار موفق دیده ام. چون این دو موضوع برای ما نبوده است و درنتیجه آموزه های درستی در قبال آن نداشتیم. بنابراین به علت شرایط معیشتی، سیاسی و… یکی را قربانی دیگری کردیم.

صدیقی ضمن اشاره به شروع کارش با داستان نویسی گفت: سال ۵۰ در مسابقه داستان نویسی مجله تماشا اول شدم. در آن سال ها داستان نویسی و شاعری می کردم. وقتی وارد کار روزنامه شدم سعی می کردم یافته هایم را در کار روزنامه نویسی ام دخالت دهم. به همین دلیل از نظر من روزنامه نویس درجه یک، کسی است که گزارش نویس درجه یک باشد.

او ادامه داد: می خواهم بگویم داستان نویسی و روزنامه نگاری در هم آمیخته است و تفاوتشان در آن تخیلی است که در داستان نویسی هست ولی در روزنامه نگاری جایی ندارد. چراکه روزنامه نگاری بحث واقعیت هاست. با این حال در کتاب زنده یاد حسین قندی اشاره کرده ام که تخیل در روزنامه نگاری قطعه ای کوچک از یک پازل بزرگ است.

این استاد روزنامه نگاری با بیان اینکه کمتر شاهد روزنامه نگار موفق شدن داستان نویسان در ایران بوده است، گفت: این دو از جنس هم نیستند. به همین دلیل وقتی بعد از ۷۶  که روزنامه های متکثری وارد زیست رسانه ای ما شدند، جمعی از نویسندگان هم بودند. این افراد اگرچه نویسنده خوبی بودند ولی بخشی از تکنیک های روزنامه نگاری را قربانی کردند. چرا که در کارشان به دنبال پاسخ دادن به دغدغه های شخصیشان بودند و مخاطب را یادشان می رفت. به همین دلیل اندکی از این جمع بزرگوار در کار روزنامه نگاری موفق شدند و تکنیک های آن را دریافتند.

صدیقی در پایان گفت: علی شاکر روزنامه نگاری به روز و مسلط به زبان انگلیسی است که علاقه خاصی به موسیقی دارد. به عقیده من همه این ها باید در خدمت روزنامه نگار باشد. اگرچه یک روزنامه نویس از واقعیت می نویسد ولی باید تخیل خوبی هم داشته باشد.

گزارش نویسی از ارکان روزنامه نگاری

محمد مهدی فرقانی، رئیس دانشکده علوم ارتباطات دانشگاه علامه و نویسنده مقدمه کتاب «رسوایی قرن» در ادامه این مراسم گفت: اگرچه این چند روز با قطعی اینترنت خیلی از کارهایمان لنگ افتاده با این حال سبب شد تا یک بار دیگر روزنامه کاغذی ارج و قرب پیدا کند و ما را مجبور کرد دوباره آن را ورق بزنیم و یا دست به قلم شویم.

او با اشاره به اهمیت توجه به فرهنگ پیشینیان و علاقه مترجم کتاب در رفتن به سمت ترجمه نوشته های مطبوعاتی مارکز گفت: شاید دور از ذهن باشد، یک جوان خلاق و خوش فکر به سراغ نوشته های دهه ۵۰ و ۶۰ میلاد برود که معمولا نسل امروز با آن غریبه است. می خواهم به این انقطاع نسلی اشاره کنم، موضوعی که خیلی از جوان های ما از سنت، فرهنگ و تاریخ تمدنشان تا حدی فاصله گرفته اند. درحالی که به نظر من هیچ تمدنی اگر بر دوش تمدن پیشین نباشد، زاده نمی شود. هیچ فرهنگی زاده نمی شود جز اینکه از سرچشمه فرهنگ گذشته سیراب شده باشد. هیچ دستاورد تمدنی جدیدی بدون اتکا به دستاوردهای تمدنی پیشین شکل نمی گیرد. خب این مسئله ایست که بخشی از نسل جوان امروز ما آن را فراموش کرده است. شاید شرایط سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه ما هم کمی آن را به این سمت سوق داده باشد.

فرقانی افزود: می خواهم بگویم میراث گذشته زیربنای ساختمان امروز است که می تواند مادی یا معنوی و یا نوشته هایی از نسل های گذشته و یا افرادی از نسل ما باشد که خیلی ها فکر می کنند عصرشان سپری شده و باید خانه نشین شوند.

او تاکید کرد: خواسته یا ناخواسته، دانسته یا ندانسته نسل امروز کم و بیش با ادبیاتی سخن می گوید که نسل پیشین برایش به یادگار گذاشته است. به عقیده من نسل جوان ما هم باید تا حدی این مسئله را بپذیرد که نمی تواند بریده از میراث گذشته و پیشینیان خودش رشید و بالنده شود. همچنان که آیندگان نمی توانند بدون اتکا به دستاوردهای نسل امروز بالنده شود. نسل امروز هم طبیعتاً نمی تواند بپذیرد که آیندگان آن ها را نادیده بگیرند. این اتفاق خوبی نیست و باعث گسست های نسلی و تاریخی می شود و در نتیجه دائماً تاریخ را از نو می نویسیم.

فرقانی با اشاره به اینکه بخشی از ارزش کار آقای شاکر، زنده کردن تفکر و میراث پیشینیان بوده است، گفت: شاکر به نسل جوان گفت که نوشته های دهه ۵۰، ۶۰ و ۷۰ میلادی هم به کار روزنامه نگاری، نویسندگی و زندگی ما می آید. تاریخ در پیوستگی اش معنا پیدا می کند. نباید بگذاریم حفره های دوره ای، این پیوستگی را مختل کنند.

او گفت: شاید به نظر برسد که پرداختن به نوشته های دهه ۵۰ میلادی کار مشکلی است و خیلی از جوان ها حاضر نیستند چنین وقتی برای آن بگذارند. از این منظر هم کار آقای شاکر با ارزش است. چراکه حوصله به خرج داد. همانطور که آقای صدیقی اشاره کردند گزارش نویسی را یکی از مهم ترین ارکان روزنامه نگاری می دانم. در گذشته وقتی یک روزنامه نگار در کارش به بلوغ می رسید، او را به سرویس گزارش می فرستادند.

فرقانی ضمن اشاره به گزارش نویس بودن مارکز و ویژگی های خاص یک گزارش نویس، اظهار داشت: یک گزارش نویس باید قلم روان، ذهن توصیفی و تصویری خوب داشته باشد. مارکز در دوره روزنامه نگاری اش گزارش نویس بود. وقایع را می دید و جزئیات آن وقایع را با رنگ درام در هم می آمیخت و خیلی جذاب، موثر و زیبا می نوشت و بعد این میراث را با خود به دنیای رمان نویسی برد. به همین دلیل از این منظر کار مارکز آموزنده است. ممکن است سوژه ها و حتی نثر آن کهنه شده باشند با این حال دنیای گزارش، دنیای بررسی در ریشه ها و لایه های زیرین زندگی در یک جامعه است.

او تاکید کرد: نمی توانید روزنامه نگار شوید، اگر از معبر قصه خوانی و رمان خوانی عبور نکرده باشید. در دوره جوانی سعی می کردم رمان های نویسنده های ایرانی و خارجی را بخوانم و از ایماژ ها، تخیل بکار رفته، نثر، توصیف و… آن رمان ها بسیار بهره ببرم. به عقیده من رمان و تاریخ دو پیشنیاز روزنامه نگاری هستند. اگر نسل جوان می خواهد در دنیای روزنامه نگاری توفیق بدست بیاورد نمی تواند بدون این پشتوانه، کاری از پیش ببرد. کتاب رسوایی قرن این میراث را به نسل جوان تقدیم می کند.

فرقانی به بیان ویژگی نوشته های مارکز پرداخت و توضیح داد: ویژگی اول مسئولیت شناسی در قبال بیان واقعیت است. دوم حس مسئولیت شناسی اجتماعی اش است. علی رغم تخیل شیرینی که در رمان هایش وجود دارد، ولی همواره در دنیای روزنامه نگاری به اصل واقعیت پایبند و وفادار است.

او ادامه داد: نکته دیگر مارکز علی رغم اینکه یک نویسنده جهانی بود و خوانندگان و مخاطبان جهانی داشت، اما هرگز از رنگ و بوی فرهنگ و تمدن آمریکای لاتین دور نشد. هرگز از خواستگاه خودش جدا نشد و نوشته هایش رنگ و بوی بومی داشت.