تکنولوژیهای اطلاعاتی و ارتباطی به سرعت در حال تحول هستند و هر روزه ما با نوآوریهای جدید نرمافزاری و سخت افزاری بیشتری روبهرو هستیم که اشکال نوینی از ارتباطات همگرا را برای ما امکان پذیر میکنند. نرمافزارهای جدید ارتباطی که بر بستر همگرایی تکنولوژیهای مختلف در دستگاههای واحد، مانند تلفن همراه شکل میگیرند، راههای نوینی را برای ارتباطات شبکهای ایجاد کردهاند و کاربران تقریباً برای تمامی نیازهای ارتباطی خود، از این شبکهها استفاده میکنند. سرعت تحولات تکنولوژیک چه در بعد سختافزاری و چه نرمافزاری و اشکال مختلف استفاده از آنها در بین کاربران، باعث شکلگیری یک وضعیت پیچیده ارتباطی شده است. وضعیتی که شناخت و فهم آن بسیار سخت شده است. مطالعات عملی برای درک این پدیدهها، تقریبا دچار نوعی تاخر نسبت به سرعت تحولات است و همیشه نتایج تحقیقات زمانی منتشر میشوند که روشهای نوین و پیشرفتهتری برای برقراری ارتباطات شبکهای به بازار آمدهاند.
با این وجود میتوان الگوهایی کلی را در حوزه کاربرد رسانههای نوین تشخیص داد. خود این رسانهها عموماً ویژگیهای مشترکی دارند و تفاوتهای آنها نسبت به نقاط اشتراکاتشان چندان زیاد نیست. همین امر به محققان حوزه علوم ارتباطات اجتماعی امکان میدهد تا پدیده رسانههای نوین را علیرغم تغییرات سریع آنها مورد مطالعه قرار دهند و نتایج مطالعات نیز همچنان برای توضیح مسائل این حوزه اعتبار خود را حفظ کنند. در این فصل ما بحثهایی را در این رابطه مطرح می کنیم و به نقش و تأثیرگذاری رسانههای نوین و مسائل و آسیبهای اجتماعی که در نتیجه غلبه و تسلط رسانههای نوین به وجود آمدهاند یا حداقل تقویت و تشدید شدهاند، میپردازیم.
تحولات رسانهای معاصر
زندگی روزمره ما با شوکهای متنوعی در مورد تغییرات بسیار سریع و تازگی و نو بودگی مداوم همراه است. ما بخش مهمی از این نو بودگی و تازگی و حس تغییرات بسیار سریع را در حوزه رسانهها در چارچوب رسانهها و از طریق رسانهها حس می کنیم و با آن سر و کار داریم.
با ظهور رسانههای دیجیتال و همگرایی تکنولوژیهای اطلاعاتی و ارتباطی، تغییرات عظیمی در حوزه رسانهها رخ داده است که البته این انقلاب، اگرچه تا حدودی شروع مشخصی دارد، اما به هیچ وجه پایان آن مشخص نیست.
دامنه و سرعت تغییرات تکنولوژیک به صورت روزمره و در کمترین زمان ممکن رخ میدهد. در شکل غالب بازار رسانهای همراه با ارائه تکنولوژیهای اطلاعاتی و ارتباطی نوین به بازار، شرکتهای تولید کننده این تکنولوژیها و دانشمندان و محققان و مهندسین این شرکتها بلافاصله در حال خلق ایده، بررسیهای علمی و تکنولوژِیکی و طراحی و تولید نسخههای جدیدی از این رسانهها هستند که امکانات نوین و قدرتمندی را در رابطه با تجربه ما از رسانهها ارائه میکنند. (کاستلز، ۱۳۸۰)
بنابراین ما به صورت روزمره به تغییرات سریع تکنولوژیک روبهرو هستیم که هم محتوا و هم ساختار بیولوژیک را تحت تاثیر قرار میدهد. برای نمونه نوآوری در زمینه دوربینهای جدید عکسبرداری و فیلمبرداری، نوآوری در ارائه محتواهای جدید با کیفیتهای اچی دی ، بلوری و سه بعدی با نوآوری در زمینه ارائه تکنولوژیهایی با قدرت سختافزاری و نرمافزاری متناسب برای خواندن و به نمایش درآوردن این محتواهای جدید ارائه میشوند. بنابراین دایره تغیرات آنقدر زیاد است که تکنولوژیها به زودی کهنه و غیر قابل استفاده میشوند و در بازار رقابت رسانهای برای ارائه امکانات نوین، مشتری و مصرفکننده ناچار هستند، با خرید تکنولوژیهای نوین رسانهای و اطلاعاتی خود را با این تغییرات هماهنگ کنند.
حال اگر ما رسانه را تنها به مصرف کننده و امکانات پخش محدود نکنیم و سازمانهای بزرگ و پیچیده محلی و جهانی تولید محتوا را در نظر بگیریم، دایره تغییرات در حوزههای تکنولوژیهای تولید، ذخیره، پردازش، انتقال، دریافت و بازخورد، بسیار عظیم است. در واقع امروز جوامع درگیر فرایند تحول
به نظمی پساصنعتی با تولیدات اولیه اطلاعات هستند. جامعه به نظمی دیجیتالی و شبکهای در سطح جهانی و نه محلی و ملی تبدیل شده است.
این تغییرات باعث انتقال تمرکز در نظریه اجتماعی شده است. جماعت جهانی دیگر امری متشکل از تعدادی گروههای ملی نیست که به شکل فیزیکی در انزوا قرار گرفته اند، بلکه آنها در تعامل با یکدیگر قرار دارند. تعاملی از طریق ارتباطات الکترونیکی شبکهای که در حوزههای تبادل اطلاعاتی در مورد تجارت، دغدغههای سیاسی، پیشرفتهای علمی و هر آنچه که میتوان آن را فرهنگ نامید، فعال هستند. (کالول، ۲۰۰۰)
بسیاری از متفکران معاصر، این تغییرات را به عنوان فرایندی که منجر به "زلزله ژئوپولتیک" (رابرتسون، ۱۹۹۳)، "بحران فرهنگی و اجتماعی" (تاملینسون، ۱۹۹۹)، "پایان تاریخ" (فوکویاما، ۱۹۹۱)، "پایان جهان" (بردیو، ۱۹۹۹)، "گم کردن بنیادین جهت" (ویریلیو، ۲۰۰۱)، "جامعه ریسکی" (بک ۱۹۹۹)، "جهان رها شده" (گیدنز، ۱۹۹۹)، "جامعه در حال بن بست" (باون، ۲۰۰۲) و بالاخره از آن به عنوان یک "اضطراب بزرگ" (زوبوف، ۲۰۰۱) یاد کردهاند (نقل از عاملی، ۱۳۸۲، ۱۴۳)
در این دوره که با نامها و اصطلاحات مختلفی از جمله موارد بالا تعریف میشود، ظهور نظام چند رسانهای و فناوریهای ارتباطی و اطلاعرسانی به بارزترین نماد آن تبدیل شده است. شبکههای نوین ارتباطی، چنان بر فضای زندگی بشر امروز غلبه پیدا کردهاند که میتوان گفت در محیطی بیشینه رسانهای زندگی میکنیم. این محیط رسانهای به نوبه خود بافت معنایی چند ساحتیای به وجود آورده است که غالب تک جلوههای فرهنگی و سیاسی را با همه تنوع و گونهگونیشان در قلمرو خود جای میدهد. در چارچوب این تحولات تکنولوژیک، انواع حوزههای فرهنگی و بافتهای "فرامتنی" به وسیله رسانههای نوین شکل میگیرد که جلوههای گذشته، حال و آینده را به یکدیگر پیوند میدهد و یک محیط نمادین جدید ایجاد میکند که در آن دنیای مجازی را به واقعیت محیط زندگی ما بدل میکند. در قلمرو سیاست نیز، گرچه سیاست رسانهای تمامیت دنیای سیاست را تشکیل نمیدهد، اما سیاست اساسا از مجرای رسانه بر فرایند تصمیمگیری تاثیر میگذارد و "چارچوب اساسی محتوا، سازمان، فرایند و رهبری دنیای سیاست را شکل میدهد (کاستلز، ۱۳۸۰: جلد دوم، ۳۸۲)
اصلیترین عامل تشکیل دهنده فضای مجازی اینترنت است. یکی از اتفاقات مهم در پایان هزاره دوم، ظهور تکنولوژیهای ارتباطی است که برجستهترین آن اینترنت است که ارتباطات با واسطه کامپیوتر را ممکن ساخته است. اینترنت در واقع یک جهان عریض است، شبکهای قابل دسترس از کامپیوترهای متصل به هم و یک چارچوب شبکهای که شامل میلیونها شبکه کوچکتر خانگی، دانشگاهی، تجاری و دولتی میشود. شبکههایی که اطلاعات و خدمات مختلفی را به صورت تعاملی و ارتباط متقابل، منتقل می کنند. (بل، ۲۰۱۳ : ۱۶۴)
از جمله ویژگیهای این شکل ار ارتباط، گمنامی کاربر، نبود ارتباطات غیر کلامی، جدایی فیزیکی و قابلیت انعطاف جسمانی هستند. (فلیکس و دیگران، ۲۰۰۵). همچنین اینترنت و ارتباطات مجازی دو بعد اصلی دارند که یکی از آنها تکنولوژیک و بعد دیگر حضور عاملان انسانی و ساختارها و معانی اجتماعی است که به شکلی همگرا ارتباطات اینترنتی و فضای مجازی را ساختهاند. (کیمیرلی ، ۲۰۰۶). فضای آزاد اینترنتی، محل حضور میلیونها کنشگر است که میتوانند با تفسیرهای نمادین در اینترنت :
۱) به کنش فردی و جمعی متقابل بپردازند.
۲) در اجتماعات مجازی حضور مجازی داشته باشند.
۳) گروههای مجازی تشکیل دهند.
۴) با افراد دیگری که از اینترنت استفاده میکنند به بحث آزاد در مورد موضوعات گوناگون بپردازند.
اینترنت از طریق پست الکترونیکی، ارتباط بین فردی از راه گروههای بحث و مانند آن را که ممکن است کاملا آزاد یا محدود به اعضا باشد.) گفتگو و تبادل نظر را تسهیل می کند و نیز دسترسی به اطلاعات را عمدتا از طریق امکانات تحت وب ممکن میکند.
اما حتی هنگامی که اینترنت به صورت مدل یک به چند عمل میکند، دارای قابلیتی است که اساسا آن را از دیگر رسانههای گروهی متمایز میکند. به این معنا که همواره دارای ظرفیتی تعاملی است و همین قابلیت تعاملی است که زمینه پیدایش گروههای مجازی، جنبشها و در نتیجه تغییرات اجتماعی و سیاسی آن را در این فضا فراهم میکند. (دارنلی، ۱۳۸۴ :۴۷)
میتوان گفت که اینترنت بستری فرهنگی و اجتماعی است که فرد خود را در معرض موقعیتهای متنوع، نقشها و سبکهای مختلف زندگی قرار میدهد. دراین فضا فرد به مهارت فرهنگی جدیدی نیاز دارد تا بتواند در چارچوب تنظیمات نمادین، عمل کند. فرد برای بیان افکار و احساسات خود و گروهی که به آن تعلق دارد، از متن مناسب، گرافیک، صدا و فیلم استفاده میکند. یکی از جنبههای اینترنت امکان گمنامی و بیهویتی کاربران در آن است. نوجوانان در بستر اینترنت برای ایفای هر نقشی فرصت پیدا میکنند. البته خصیصه مثبتی در این کار هست، مجالی که برای بروز و ظهور نوجوانان پیدا میشود.
اینترنت فضای آزادی را ایجاد میکند و مراجع قدرت، توانایی کنترل کامل آن را ندارند و امکان برخورداری از یک فضای خصوصی نکتهای است که کاربران جوان اینترنت بر آن تاکید دارند. (راودراد، ۱۳۸۴)
اینترنت اشخاص را قادر میسازد که نقاط جدیدی از شخصیتشان را کشف کنند. اولین مشکل این است که اشخاص مجازی هنوز "بخشی" از اشخاص هستند. به این ترتیب، ساختار هویت با این فراپیام مرتبط است که "این تنها یک بازی است" و میتوان به طور مولد یک نقش بسیار موفق داشت. این فراپیام اشخاص را قادر میسازد که به روشنی حقایق پنهان مختلفی درباره خودشان را بیان کنند، زیرا فرد آگاه است که در یک بازی بر روی صفحه "تنها نقش ایفا میکند" و همین موضوع این امکان را به فرد میدهد تا هویت و شخصیتی را که دوست دارد، نمایش دهد. (همان)
مارک یوستر بر این باور است که واقعیت مجازی امکان انواع تجارب ذهنی را فراهم میسازد، تجاربی که میتوانند اشکال سلطه مدرن را منقطع یا متوقف کنند. پتانسیل واقعیت مجازی در فراگرد خودش نهفته است که اشخاص میتوانند در یک محیط مجازی، خود و جهان اطراف خود را بازسازی کنند. بنابراین واقعیت مجازی و کارکردهای این راه میتواند در جهت غیرطبیعی کردن فرضی درباره هویتهای طبیعی داده شده، عمل کنند. در اتاقهای چت مجازی، افراد میتوانند دقیقا "همان چیزی که میخواهند، باشند." یا اینکه دقیقا به همان چیزی تبدیل شوند که دیگران میخواهند (پراپورتنیک، ۲۰۰۴: ۲)
اینترنت به واسطه امکانات تکنولوژیکی که در اختیار مخاطب قرار میدهد، به مخاطب قدرتی داده است که به سرعت به محتواها بازخورد نشان دهد، در نحوه تولید محتوا تاثیرگذار باشد و حتی خود نیز به تولید محتوا بپردازد. به واسطه این امکانات، گروهها و جنبشهایی که سابقا قادر به بازنمایی خود و مشارکت در تولید محتوا در رسانهها نبودند و توسط روابط قدرت موجود، به
حاشیه رانده شده بودند، تا حدودی توانستهاند صدا و حضور خود را به گوش دیگران برسانند. (منتظر قائم، ۱۳۸۴: ۲۲۵)
یکی از مهمترین خصوصیات اینترنت، چند رسانهای بودن با همگرایی رسانههای مختلف است، تصاویر متون ثابت و متحرک، ارتباطات شنیداری یا لامسهای (تایپی) از جمله امکانات بیشماری است که ارتباط و تعامل را در فضایی اینترنتی ممکن میسازد. اینترنت از حیث دیداری – شنیداری جذابیت و اثربخشی بالایی دارد. تصویری شدن مفاهیم به فهم و درک آن برای مخاطبان در هر قشری کمک میکند، زیرا مخاطب در هر قشری و یا هر طبقه اجتماعی در آموزش میتواند به راحتی تصویر را درک کند. تحقیقات نشان داده است که درک تصویری انسان از مفاهیم، بسیار سادهتر از درک انسان از نوشتار است.
تعاملی بودن خصوصیت بارز دیگر اینترنت است. تعاملی بودن به میزان کنترل شرکتکنندگان بر فرایند ارتباطی و توانایی تغییر نقشهای آنها در یک گفتوگوی دو طرفه اشاره دارد. به این ترتیب امکان ارتباط دو سویه و چند سویه در اینترنت وجود دارد و در واقع تعامل ارتباطات متقابل شکل میگیرد. این امر خود بر ساختارهای قدرت موجود تاثیرگذار است . یک سویگی یا دوسویگی فرایند ارتباطات در هرم قدرت به ترتیب با ایجاد وفعالیت حکومت آمرانه یا دموکراتیک تناسب تام دارد. (منتظر قائم ۲۳۲، ۱۳۸۱)
خصوصیت دیگر فضای اینترنتی شبکهای بودن است. اینترنت امروزه امکان کاملا غیرمنتظره برای برقراری ارتباطات بین افراد و شهروندان را فراهم کرده است. امری که در تاریخ روابط فردی از راه دور، در تئوری و در عمل به یک رویا شبیه بود.
اینترنت به کلی این خط سیر را تغییر داده است و امکان برقراری ارتباطات بین افراد و گروههای یک اجتماع با افراد و گروههای جوامع و ایجاد اجتماعاتی که تا پیش از آن متصور نبود، را مهیا کرده است. جماعتهای مجازی در واقع از طریق محاوره متنی میان تعداد قابل توجهی از افراد به وجود میآید. افراد بسته به نیازهای شغلی، تجاری یا عاطفی گروههایی را تشکیل میدهند و در آنها به تعامل متنی میپردازند آنها از کلمات روی صفحه کامپیوتر استفاده میکنند تا تجربیات خود را با هم مبادله کنند. اعضای یک گروه دارای ویژگیهای مشترک هستند و اطلاعات خود را که درباره یک یا چند موضوع اصلی است در ارتباط با همان ویژگی اصلی گروه که آنها را به هم پیوند داده است، منتشر میکنند.
در فضای مجازی که تفاوت آن با جهان واقعی، در نبود عناصر زمان و مکان است، شکلگیری اجتماعات مجازی، دشواریهای جهان واقعی را ندارد و با سهلتر شدن امکان تعامل و عضویت، افراد و گروهها میتوانند با یافتن هم مسلکان و همباوران خود، در راستای رسیدن به اهدافی مشخص و ترسیم شده، بسیج شوند و تاثیراتی آگاهی دهنده و عقلانیساز بر فرایند اعمال قدرت بر جای گذارند. (کوثری، ۱۳۸۶)
اینترنت با امکان برقراری ارتباط به طور همزمان میان بسیاری از افراد در اقصا نقاط جهان، با درهم شکستن فواصل زمانی و مکانی و با تبدیل افراد به پیامهایی روی صفحه (ترکل، ۲۰۰۱) سازنده این دنیای جدید است. اینترنت از راه فراهم کردن نوعی ارتباط مجازی ناهمزمان، امکان ارتباطات دوسویه و فعال را فراهم میآورد. ساختار جوامع امروزی نیز به طور فزایندهای پیرامون این ارتباط دو سویه، میان شبکه و خویش شکل گرفته است. در واقع فضای مجازی یک فضای عمومی است که بر پایه ابعاد اجتماعی – فرهنگی زندگی روزانه بنا شده است و مفهوم فرهنگی آن از مکانی به مکان دیگر مطابق با تجربه افراد، نیازها، کمبودها، آرمانها و آرزوهایشان متفاوت است. فضای مجازی به واسطه امکانات تکنولوژیکی ویژهای که در اختیار مخاطب قرار
میدهد، در واقع به نوعی به قدرتمند شدن مخاطب در فرایند ارتباط کمک کرده است، به این ترتیب مخاطب، دیگر طرف منفعل ارتباط نیست، که تنها نظارهگر محتوای رسانهای باشد، بلکه امکانی را به دست آورده است که تا به سرعت، نسبت به محتواها بازخورد نشان دهد، در نحوه تولید محتوا تاثیرگذار باشد و حتی خود نیز به تولید محتوا بپردازد. به واسطه این امکانات گروهها و جنبشهایی که سابقا قادر به بازنمایی خود و مشارکت در تولید محتوا در رسانهها نبودند و توسط روابط قدرت موجود به حاشیه رانده شده بودند تا حدودی توانستند صدا و حضور خود را به دیگران برسانند. (منتظر قائم، ۱۳۸۴)
بر این اساس تغییرات عظیم تکنولوژیک در حوزه رسانهها با انقلاب عظیمی در زمینه محتوا، عاملیت، کاربرد، فرهنگ، مدیریت، اقتصاد، تخصص، اخلاق و مسائل رسانهای نیز همراه بوده است. دایرهی این تغییرات چنان گستردهتر و تاثیرگذار است که بسیاری از علوم مختلف بر درک و فهم این پدیدهها متمرکز شدهاند. امروزه مطالعات رسانههای نوین بخش مهمی از حوزههای مطالعاتی رشتههایی مانند روانشناسی، روانشناسیاجتماعی، جامعهشناسی، اقتصاد، فلسفه، نقد ادبی و.... را به خود اختصاص داده است و هر کدام از این رشتهها در چارچوب سنتهای نظری و روش شناختی خود در حال مطالعه این پدیده هستند. اما بخش اصلی مطالعه این پدیده عظیم بر عهده مطالعات رسانه و ارتباطات است. رشتهای مطالعاتی که سابقهای طولانی ندارد و هنوز نتوانسته است، چارچوبهای نظری و روشی خود را محکم کند. به همین دلیل به نظر میرسد که مطالعات رسانهها و ارتباطات، دوش به دوش تغییرات گسترده رسانهای، نتوانسته است تغییری انقلابی در خود به وجود بیاورد. اصول مطالعات ارتباطی در مواجهه با این تغییرات، دچار شوک و تا حدودی از هم گسیختگی شده است.
رشته ارتباطات، تنها زمانی میتواند به درک و فهم این تغییرات بپردازد که از داعیه رشته بودن و فاصلهگذاری و مرز بین خود و دیگر رشتهها دست بکشد و خود را به عنوان یک حوزه مطالعاتی بینا رشتهای بازاریابی کند. در این صورت ارتباطات با ارجاع به سنتهای نظری و روان شناختی مختلف در روانکاوی، روانشناسی اجتماعی، فلسفه اجتماعی، مطالعات نقد ادبی، مطالعات تکنولوژی، فلسفه علم، جامعهشناسی و ... برای درک این پدیده استفاده کند و همچنان میدان دار اصلی و غالب برای مطالعات رسانههای نوین باشد.
نسل جدید رسانههای جدید دیجیتال که دیگر از منطق پخش گسترده پیروی نمیکنند، دانش سنتی مربوط به رسانههای جمعی را به چالش کشیدهاند. در دهههای گذشته سعی شده است تا به نوعی دادههای تجربی و بازتابهای نظری مربوط به آنها ساماندهی شوند. برخی از محققان و دانشمندان حوزه ارتباطات، از جمله "باز رسانهای کردن" (بولتر و گروسین، ۲۰۰۰)، "تازه و نو هم اکنون و همیشه" (گیتلمن، ۲۰۰۶)، "قوانین جذاب" (لوی ۲۰۰۰)، "رسانههای قدیم، رسانههای جدید" (چون و کینان، ۲۰۰۵) و "بازاندیشی تغییرات رسانهای" (توربورن و جنکینز، ۲۰۰۳)، تلاش کردهاند تا به کاوش و مفصلبندی نظری در مورد پویایی، دلالتها و زیباییشناسی تغییرات اجتماعی- تکنیکی بپردازند.
با این وجود، نظریههای ارتباطات دچار نوعی از هم گسیختگی و ناهمگنی شده است. "نظریههای وب" (بورنت و مارشال، ۲۰۰۳)، "اندیشههای مربوط به رسانههای الکترونیک" (تورنتون، ۲۰۰۰)، "تحلیل فرایندهای بازرسانهای شدن"(بولتر و گروسین، ۲۰۰۰) و "مقدمهای انتقادی به رسانههای نوین" (لیستر و دیگران،۲۰۰۳)، نمونههایی از تولیدات علمی ناهمگن هستند. بر این اساس نمیتوان به راحتی در مورد اشکال نوین ارتباطات صحبت کرد. هر محققی ممکن است یک یا چند ویژگی را برای توصیف و نمایندگی این تغییرات، برجسته کند. برای نمونه "دیجیتالی شدن، تعامل، مجازیت،
پراکندگی و فرامتن" (لیستر و دیگران، ۲۰۰۳)، "بازنمایی عددی، اتوماسیون، تنوع، تبدیل و تبدل" (مانویچ ۲۰۰۱)، "دیجیتالی شدن، فرامتنی بودن، شبکهای شدن، همگرایی و تعامل" (اسکولاری، ۲۰۰۸) و غیره.
به نظر میرسد که این آشفتگی نظری و تجربی در مورد رسانههای نوین امری اجتناب ناپذیر و گاها ضروری است. با تولد هر حوزه نوینی آشفتگیهای نظری و مفهومی و ابزارهای سنجش و روش شناختیها، مرحلهای ضروری در فرایند درک و فهم حوزه جدید است.
با این وجود ارتباطات، تمامی این تحقیقات و دیگر تحقیقات جدیدی که در حوزه رسانههای نوین در دیگر رشتهها مانند جامعهشناسی، اقتصاد و نقد ادبی انجام شدهاند، مفاهیم و ابزار نظری و روش شناختی زیادی را برای درک فضای نوین رسانهای فراهم کردهاند. بنابراین در اولین قدم لازم است تا ما آشفتگی و ناهمگنی موجود در نظریههای ارتباطات را به رسمیت بشناسیم و در درجه دوم از ابزارهای تحلیلی و روش شاختیهای دیگر رشتهها نیز یاری بگیریم. بنابراین ارتباطات برای درک رسانههای نوین به یک حوزه مطالعاتی بینارشتهای تبدیل شده است که همین موضوع میتواند به غنی شدن مطالعات رسانههای نوین بسیار کمک کند.
مفهوم پردازی رسانههای نوین
همزمان با گسترش رسانهها و دایره نفوذ آنها در جامعه، سیاست، آموزش، زندگی روزمره، اقتصاد و.... مطالعات رسانه نیز برای درک این پدیده و اثرات آن شکل گرفت. قبل از دهه ۱۹۸۰ عمدتا مفهوم رسانه به رسانههای جمعی مانند روزنامه و دیگر نشریات چاپی، رادیو و تلویزیونی، تبلیغات تلویزیونی، سینما و... ارجاع مییافت (ویلیامز، ۱۹۷۴ : ۱۶۹) اگرچه در همین دوره و به خصوص در گفتمانهای ارتباطات، توسعه رسانههای کوچک نیز مطرح شد که در جوامع جهان سوم و به خصوص در تغییرات اجتماعی و سیاسی نقشهای تعیین کنندهای داشتند. همچنین این واژه به تولیدات صنعت رسانهای مانند روزنامهها، کتابها، فیلمها، نوارهای صوتی نیز اشاره داشت. (تامسیون، ۱۹۹۵ : ۲۳-۲۴). مطالعات رسانهای در اشکال مختلف چه مطالعاتی که در درون موسسات رسانهای و به عنوان بخشی از تحقیقات بازاریابی و مخاطب شناسی انجام میگرفت و چه مطالعاتی که در بیرون از این موسسات و برای اهداف علمی و تحقیقاتی انجام میگرفت. عموما فرایند، تولید، انتقال و مصرف رسانهها را مورد مطالعه قرار میدادند. عمدتا تولید و مصرف رسانهای فرایندی خطی و یکطرفه بود (لیستر و دیگران، ۲۰۰۳: ۹). اما با ظهور رسانههای جدید، مصرف رسانهای دچار تغییراتی شده است و دیگر مخاطبان به همان شیوههای قدیمی به مصرف رسانهها به صورت یکطرفه و انفعالی نمیپردازند.
هر چند، ممکن است، گهگاهی ما به همان شیوه قدیمی در مورد مصرف رسانهای بیاندیشیم، اما تغییرات نیز تا حدود زیادی چنان مشهود و تاثیرگذار هستند که مرزهای قدیمی تعریف رسانه و فرایند و تولید و مصرف رسانهای را تغییر دادهاند . امروزه به جای مخاطب ما با کاربر و به جای مصرفکننده صرف به نوعی با تولید کنندگان محتوا روبرو هستیم. بنابراین ما با نوعی اقتصاد رسانهای مواجه هستیم که در آن شبکههای بازارهای کوچک جایگزین مخاطبان تودهای شدهاند.
برگرفته از کتاب رسانههای نوین و مسایل اجتماعی جدید در ایران
نوشته دکتر علی ربیعی