هزاران سال است که بشر از رسانه استفاده میکند تا تصویری از خود ارائه دهد. برای مثال، کودکان با تکهای چوب تصویری از خود روی شن میکشیدند؛ انسانهای عصر سنگی با خاک روی دیوارهای غار از خود یادگاری به جای میگذاشتند. وایکینگها با «خط رونی» اسم خود را روی تکههای چوب حک میکردند. پدر بزرگها و مادر بزرگهای ما خاطرات خود را در کمد اتاقشان پنهان میکردند.اما امروزه، ما «عکسهای سلفی» خود را در اینستاگرام یا اسنپچت به اشتراک میگذاریم یا متنهای جدیدی در صفحات شخصی خود پست میکنیم. عموم مردم با استفاده از رسانههای اجتماعی عکسها و داستانهای خود را با مخاطب گستردهتری نسبت به زمانهای پیشین به اشتراک میگذارند. «ژیل واکر رتبرگ»، استاد دپارتمان مطالعات زبانشناسی، ادبی و زیباییشناسی دانشگاه «برگن»، در این مقاله که در Research Gate منتشر کرده است گزیدهای از کتابش با عنوان «مشاهده خود از طریق تکنولوژی» را ارائه میدهد و سه حالت بازنمود شخصی «دیداری»، «نوشتاری» و «سنجشپذیر» را در رسانه اجتماعی برمیشمارد. در نوشتار پیشرو، خلاصهای از بخش «نمود دیداری از طریق فناوریهای نو» را مرور میکنیم.
«بازنمود دیداری» شامل عکسهای سلفی و همچنین تصاویر و آیکونهای دیگری میشود که برای ابراز خود در شبکههای اجتماعی از آنها استفاده میکنیم. در این میان، «عکسهای سلفی» با هربار بازنمود شخص در فضای آنلاین، همیشه انگ نداشتن روح و عمق را یدک میکشند. در حقیقت منتقدان، عکسهای سلفی و بلاگها را سطحی، ملالآور و نشانهای از خودشیفتگی میدانند.
نمود یا بازنمود؟
قبل از هر چیز باید دلیل استفاده از اصطلاح «بازنمود» را در توضیح فرآیند سلفی دانست. سادهترین دلیل این است که عبارت «بازنمود» دو مفهوم را در خود جای داده است. واژههای «نمود» و «بازنمود» دو روش مختلف را برای بررسی پدیده عکسهای سلفی ارائه میدهند. «بازنمود» نوعی ابژه، علامت و جایگزین چیزی است که به آن اشاره میکند. با استفاده از اصطلاح «بازنمود» میتوان عکسهای سلفی و موارد مشابه را تحلیل کرد. در تفکیک این دو اصطلاح، میتوان گفت؛ «بازنمود» عملی است که فرد انجام میدهد اما «نمود» نحوه ارائه آن است. «نمود» و «بازنمود» در زمینههای مختلف بیانگر موارد متفاوتی هستند؛ به همین دلیل، بررسی آنها در مطالعات میان رشتهای مانند «دانش اینترنت» بسیار پیچیده است.
ارسطو نیز برای بیان فرآیند بازنمود بشر از واژه «memesis»، به معنای «تلاش برای نمود واقعگرایانه دنیا» بهره جسته بود. زبانشناسان قرن بیستم، همانند فردینان دو سوسور و چارلز ساندرس پیرس، در تحلیل نشانهشناسی «بازنمود»، آن را بهعنوان سیستمی از نشانهها، یعنی صداها، کلمات، تصاویر یا ابژههایی عنوان کردند که برای بیان مفهوم یا مورد خاصی استفاده میشود. در سال ۱۹۹۷، استوارت هال در کتاب «بازنمود» خود، تئوریهای «انعکاسی»، «خودخواسته» و «سازنده» را معرفی کرد.
در «روش انعکاسی» علامت یا بازنمود تصوری از انعکاس واقعیت است. در «روش عمدی یا خودخواسته»، فرد متصور میشود که کلمات همان معنی را دارند که نویسنده قصد داشته آن را بیان کنند. با وجود این، نویسنده این کتاب، هر دو روش را ناکارآمد توصیف میکند. اغلب متفکران امروزی، مانند هال، بازنمود را «روش سازنده» فرض میکنند. زمانی که «بازنمودها» خارج از بافت به اشتراک گذاشته میشوند، مخاطب به طور جداگانه مفهومی را برای آنها قائل میشود. به عبارتی، اگر عکسهای سلفی را بهعنوان متنی در نظر بگیریم که از دیدگاه «مطالعات رسانه» مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتهاند، اتخاذ فرآیند «بازنمود» منطقیتر جلوه میکند.«اروین گافمن» جامعهشناس، در کتاب تأثیرگذار «بازنمود شخص در زندگی روزانه» نحوه عملکرد و ابراز وجود را در تعاملات گوناگون با گروههای مختلف مردم، مانند خانواده، همکلاسیها، کارمندان و اقوام، توضیح میدهد. او بیان میکند که فرد چگونه با ابزار مورد نظر در برابر مخاطبان مختلف قرار میگیرد. در سال ۲۰۱۱، «دانا بوید» از این پدیده بهعنوان «برخورد بافتها» یاد میکند.
به علاوه، روش دیگر این است که با خود فرد و افرادی صحبت کنیم که شاهد عکس گرفتن او بودند، درباره عکس نظر دادند یا آن را دوباره پست کردند،اما میتوانیم موارد زیادی را از خود عکس، بررسی نظرات دیگران و از بافتی پیدا کنیم که عکس در آن منتشر یا به بحث گذاشته شده است. حتی میتوانیم این عکسها را با عکسهای مشابه دیگر مقایسه کنیم. امروزه، مردمشناسان علاقه دارند تا اینگونه رفتار افراد جامعه را در قالب مطالعه «بازنمود شخصی» بررسی کنند. محققان دیگر، مانند «کتی وارفیلد» ترجیح میدهند خود را درگیر اصطلاح «نمود» یا «بازنمود» شخصی نکنند و در توضیح این مصنوعات دیداری، با اجتناب از توجه به تهیهکننده عکس، نوعی مطالعه پدیدارشناسانه انجام دهند.
آن سوی عکس گرفتنهای سلفی با گوشیهای هوشمند، انتشار آنها در فضای مجازی است. «دیو لینابری» و «لیا اسکوفیلد» دو منتقد عکسهای سلفی و بلاگهای اینترنتی، در مصاحبهای با مجله Wired گفتند: «یکی از مواردی که در پستهای اینترنتی نمیپسندم این است که فرد از اتفاقات روزمره زندگی خود میگوید. این در حالی است که برای من مهم نیست او چه چیزی میخورد، یا چه کاری میکند... بخش عمده تعاملات اجتماعی ما، آنلاین یا آفلاین، بیفایده است، چرا که سعی داریم روابط را حفظ کنیم و اطلاعات خاصی را انتقال نمیدهیم.»
از پرتره تا سلفی
اما پرترههای شخصی نخستین عکسهایی بودند که بشر از خود گرفت. از نمونههای این عکسها میتوان به عکس «هیپولیت بایار» در سال ۱۸۴۰ اشاره کرد که با ظرافت، پرترهای را از خود عکاس نشان میدهد در حالی که مانند مردی مرده به دیوار تکیه داده است. این عکس انتقاد وی از توجه نکردن آکادمی فرانسه به کارهای هنریاش را نشان داد؛ گویی آنها بودند که او را کشتند.
تفاوت قابلتوجه بین طرحهای شخصی و سلفیهای امروزی در این است که ترکیب دوربین با صفحه نمایش گوشی هوشمند به طور همزمان عکاس را قادر میسازد تا خود را ببیند و تصویر آن را ضبط کند. گوشی هوشمند آینهای است که انعکاس ما را در هر لحظه ذخیره میکند. با داشتن گوشیهای هوشمند کسی نگران پرداخت هزینه برای تولید عکس نیست. علاوه بر این، فرد با این تصور از خود عکس میگیرد که لازم نیست آن را به همه نشان دهد،البته این تصور نادرست است چرا که همه از نداشتن محدوده شخصی و هک شدن عکسها در فضای مجازی آگاه هستیم.
در طول چند سال گذشته، تحقیقات زیادی درباره عکسهای سلفی انجام شده است. «آن برنز» در سال ۲۰۱۵ با استناد به فلسفه فوکو توضیح داد که چگونه عکسهای سلفی برای مهار زنان استفاده میشود. او در مطالعه خود با زنانی مصاحبه کرد که از عکس سلفی بهعنوان دوربین یا آینه استفاده میکردند. زنان جوان در حالتی بینابینی قرار گرفته بودند، چرا که سعی میکردند بین عکسی که آنها را بهعنوان مدلی زیبا نشان میداد و تصویری که بقیه میخواهند از آنها ببینند (مانند هنرپیشه خودآگاه) و تصویری که ارتباطی بین بدن و حس واقعی خودشان بود، تعادل برقرار کنند.
بسیاری از تحقیقات درباره عکسهای سلفی بهعنوان مصنوعات و «بازنمودهای دیداری» بر آن چیزی تمرکز میکنند که «پاول فراش» آن را بهعنوان «تغییرات غیربازنموداری» معرفی میکند (ابتکار در توزیع، ذخیرهسازی و فراداده که مستقیماً با تولید یا طرح زیباشناسانه عکس در ارتباط است).
درعوض «فراش» از مفاهیم تئوری عکاسی استفاده میکند. او اینگونه توضیح میدهد که عکسهای سلفی نوعی ژست هستند. وی استدلال میکند که عکسها فهرستوار عمل میکنند؛ چرا که در گذشته رد پایی از واقعیت مادی را به نمایش میگذاشتند و امروزه نیز به عملکرد ارتباطی اشاره دارند.
عکسهای سلفی نه تنها به شما میگویند که این عکس اکنون اینجا گرفته شده است بلکه این پیام را انتقال میدهند که من را ببینید که این صحنه را به شما نشان میدهم. به عبارتی عکسهای سلفی به عملکرد ارتباطی عکاس اشاره میکند، نه ابژهای که رد پای عملکرد فرد را در خود داشته باشد.
نویسنده: پروفسور جیل واکر رتبرگ
مترجم: فرزانه اسکندریان
منبع: روزنامه ایران