رسانه در خدمت دال های بزرگ

رسانه در خدمت دال های بزرگ
تاریخ انتشار : جمعه, ۳۰ دي ۱۴۰۱
حاتم قادری

روشنفکری به معنای کار فکری، توام با نوعی فلسفه ورزی است که بسیاری از روشنفکران ایرانی در یک قرن گذشته فاقد آن بودند.

این دسته بزرگ از روشنفکران ایرانی، قابلیت کار فکری و تولید محتوای مبتنی بر فلسفه ورزی را نداشتند. آنها با طرح دیدگاه و مفاهیم و حتی واژگان روشنفکران، آنها را به امر سیاسی تبدیل می کردند که باعث شور و تحرک جامعه شود.این چنین پلی، مستحکم و قابل اتکا نیست.

تقطه ایراد به رفتار چنین روشنفکرانی، این است که آنها به جای فلسفیدن در امر سیاسی، دنبال راه حل های عمدتا رادیکال سیاسی بودند و از این منظر در مواجهه با پدیده های نو، بحران هویتی را مقدم بر بحران معرفتی قرار دادند. در نگاه چنین افرادی، تعابیری از جنس اگزیستانسیالیسم غربی با بعضی اصطلاحات دینی آمیخته و به صورت احساسی به جامعه منتقل شد. این نوع تولید مونتاژ گونه یا کولاژروشنفکران آن دوره، بدون تولید عقیده و رای و بدون هم سنجی صورت گرفت و سطحی نازل از روشنفکری را در جامعه ایرانی شکل داد.

در توضیح بحران هویتی و بحران معرفتی این توضیح لازم است که روشنفکران پیش از انقلاب، بیش از آنکه به معرفت جامعه ایرانی در رویارویی با دستاروردهای مدرنیسم بپردازند، در گرداب مسائل هویتی افتادند و عملا آنقدربه بحران هویت آنهم هویت برخواسته از مدرنیسم پرداختند که به جنبه ها و سویه های معرفت شناسانه توجه نکردند. در چنین شرایطی، بحران معرفت بخاطر غلبه رادیکالیسم سیاسی در محاق رفت و ما الان هم ادامه دهنده همان بی توجهی معرفت شناسانه و نادیده گرفتن آن هستیم. به نظر می رسد، اگر ما دچار بحران معرفت می شدیم، دیگر انقلاب نمی کردیم. در واقع چون بحران معرفت را جدی نگرفتیم، به سمت وقوع انقلاب حرکت کردیم؛ بحرانی آمیخته به عواطف و سودجویی و طرد دیگری و خودمحوری. از این منظر، روشنفکری ایران در دل بحران معرفت زندگی می کند.

در آن دوره که تک صدایی غالب و فضای رسانه ها نیز محدود بود، همه چیز در خدمت این دال های بزرگ قرار گرفت. دال در علم منطق به معنای دلالت کننده یا راهنمایی کننده است و اینجا در معنای خاص، به جامعه روشنفکری و روشنفکران بزرگ اطلاق می شود.

به تعبیری می توان گفت، روشنفکران ویترین جامعه را با دال های بزرگ آراستند و به این توهم که همه چیز داریم و همه کار می توانیم بکنیم، دامن زدند. به این معنا، در مواجهه جامعه و مردم با بحران های معرفتی، مانع و تاخیر ایجاد شد و ما بجای گذراندن چنین مباحثی در دهه ۴۰، الان گرفتارش هستیم و  طبیعی است که براحتی نتوانیم آنرا حل کنیم. علت هم آن است که همزمان با بحران معرفتی، گرفتار تلاطم های تاریخی و اجتماعی شده ایم. ما اکنون در عین دست و پنجه نرم کردن با بحران معرفتی، باید به توسعه و مسائل اخیری که جامعه گرفتار آن شده است نیز فکر کنیم و بیندیشیم.

یکی از این موارد لاینحل، این است که هنوز نتوانسته ایم بحث زن را حل و فصل کنیم؛ چرا که نتوانستیم معرفت پیکرشناسی زن را در جلوه های جدید پیدا کنیم.

ولی اکنون همه چیز عوض شده است. در موقعیت فعلی جامعه ایران، دال بزرگی شکل نمی گیرد. ما در دوران انقراض دال های بزرگ قرار داریم. در گذشته، جامعه دال های بزرگ را می طلبید و رسانه ها هم در خدمت دال های بزرگ بودند. اما امروز، وارد دوره ای شده ایم که دیگر نمی شود حرفهای بزرگ زد و دال های بزرگ در جامعه طرح کرد.  در این دوره، همه متوجه شده اند که دیگر نباید قدم های بزرگ برداشت. عصر، عصر قدمهای کوچک است. در تصویر وضعیت روشنفکری امروز، تصویر واقعی همین تولید دال های کوچک معرفتی است که در نگاه اول ممکن است به چشم نیایند، اما وجود دارند و تاثیرگذارند.

در این شرایط، اندیشه ورزی به صورت دال های کوچک خود را نشان می دهد. شاید خود اندیشه بزرگ باشد، ولی مخاطب اجتماعی اش دیگر آن بزرگی و سترگی سابق را ندارد.

منبع: کرگدن / شهریور ۱۴۰۱