نجات روزنامه ها ممکن است؟

تاریخ انتشار : جمعه, ۲۶ آبان ۱۳۹۶

بنا به چند دليل روزنامه‌ها دارند از بین می روند. مخاطبان برای اخبار دیروز پول پرداخت نمی‌کنند و اين مساله براي تبلیغ‌کننده‌ها مهم است. آیفون شما، لپ تاپ شما، خیلی راحت‌تر از نیویورک تایمز در روزهاي یکشنبه در دسترس هستند. و آخر سر اينكه ما باید درخت‌ها را نجات دهیم (با استفاده كمتر از كاغذ). همین دلایل کافی هستند تا هر صنعتی دفن شود. پس باید بپرسیم آیا چیزی هست که روزنامه‌ها را نجات دهد؟

چندین سناریو برای روزنامه‌های آینده مطرح هست. بعضی‌ها میگن باید مجانی باشند، باید در اندازه کوچکتر منتشر شوند یا حتی کوچکتر مثل قطع کاغذ آ-چهار، باید محلی باشند و توسط مناطق مدیریت شوند، یا تخصصی‌تر برای گروه خاصی باشند مثلا براي گروه‌هاي تجاري. اما آن موقع دیگر امکان مجانی شدن ندارن و حتی خیلی گران هم می‌شوند. باید ایده داشته باشن، کمتر خبر و بیشتر دیدگاه‌ها را منتقل کنند و ما ترجیح میدهیم که آنها را در حین صبحانه مطالعه کنیم، چون بعداً تو ماشین به رادیو گوش مي‌دهيم، سر کار نامه‌ها را چک می‌کنیم و عصر تلویزیون نگاه می‌کنیم. به نظر خوب می‌رسد، اما اینها فقط برای خرید زمان است. برای اینکه در بلند مدت فکر می‌کنم دلیل عملی برای حیات روزنامه‌ها وجود ندارد.

پس چه کار می‌توانیم بکنیم؟

 اجازه دهید داستان خودم را برایتان تعریف کنم. ۲۰ سال پیش، بانیر، یک انتشارات سوئدی روزنامه‌هایی را در بلوک شرق راه‌اندازی کرد. بعد از چند سال، آنها چندین روزنامه در اروپای مرکزی و شرقی داشتند. آن روزنامه‌ها با کارمندان بي‌تجربه، بدون هیچ تصوری از هنرهای ديداري - بصری و بدون در نظر گرفتن هیچ بودجه‌ای برای توجه به این بخش اداره می‌شدند. در خیلی از جاها حتی مدير امور هنری وجود نداشت. من تصمیم گرفتم به عنوان یک مدير هنری برای آنها کار کنم. قبلش من یک معمار بودم. یک بار مادربزرگم ازم پرسید: شغلت چیه؟. گفتم:  طراح روزنامه هستم. گفت چی؟ چیزی برای طراحی تو روزنامه وجود نداره. اونها فقط يه مشت حروف خسته‌کننده هستند.حق با او بود. احساس بیهودگی میکردم، تا یک روز.

آمدم به لندن و اجرای سیرک آفتاب (Cirque du Soleil) را تماشا کردم. ناگهان چیزی به من الهام شد. فکر کردم این هنرمندها يك چنین سرگرمی خسته‌كننده و در حال انقراضي را چسبيدند و آن را به بالاترين حد ممكن هنر اجرايي رساندند. با خود گفتم؛ آه خدای من، شاید من هم بتوانم همین کار را با روزنامه‌های کسل‌کننده انجام بدم  و انجام دادم. ما شروع به طراحی مجدد روزنامه‌ها کردیم، یکی یکی. صفحه اول تبدیل به امضا و علامت ما شد. این مشخصه،تبدیل به کانال اختصاصی من برای صحبت با خواننده‌ها شد.

قصد ندارم برای شما داستان‌هایي از کار گروهی و همکاری جمعی تعريف كنم. روش من خیلی خودمحورانه بود. من بيان هنری خودم را میخواستم، تفسیر خودم از واقعیت را. می‌خواستم پوستر بسازم، نه روزنامه. نه حتی مجله، پوستر. ما با حروف‌چینی، با تصوير، با عکس امتحان میکردیم و لذت می بردیم. خيلي زود نتیجه داد. در لهستان صفحات ما عنوان "بهترين جلد سال" را سه بار پشت سر هم به خود اختصاص داد. مثال‌های دیگری که می‌تونید اینجا ببینید از لاتویا، لیتونی، استونی كه کشورهای اروپای مرکزی هستند، است.

اما این فقط به خاطر صفحه اول نبود. راز این کار این بود که ما تمام روزنامه را يك روزنامه واحد می‌ديدیم، به عنوان یک ترکیب مثل موسیقی. موسیقی ریتم دارد، بالا و پایین دارد و طراحی مسئول ايجاد این تجربه است. ورق زدن صفحات، تجربه خواننده است و من مسئول این تجربه هستم. ما دو صفحه کنار هم را به چشم یک صفحه نگاه میکنیم، چون خواننده آن را این گونه درک میکند.

اینجا میتونید چندین صفحه روسی را ببینید که جایزه‌های زیادی را در بزرگترین مسابقه ترسیم اطلاعات (infographic) در اسپانیا برده‌اند. اما جایزه واقعی از طرف جامعه طراحان روزنامه بود. فقط بعد از یک سال طراحی مجدد این روزنامه در لهستان، آنها آن را روزنامه‌اي با بهترين طراحی در دنیا نامیدند و دو سال بعد، جایزه مشابه را استونی برد. شگفت‌انگیز نیست؟

چیزی که واقعاً آن را شگفت‌انگیز کرد، این است که نرخ گردش و فروش این روزنامه‌ها هم بيشتر ‌شد. فقط چند تا مثال: در روسیه ۱۱ درصد بيشتر بعد از یک سال و ۲۹ درصد بيشتر بعد از گذشت سه سال از طراحی مجدد. مشابه آن در لهستان: ۱۳ تا ۳۵ درصد افزایش نرخ گردش بعد از ۳ سال. می‌توانید روی نمودار ببینید بعد از سال‌ها رکود، روزنامه‌ها رشد می‌كنند، دقیقاً بعد از طراحی مجدد. اما رشد اصلی در بلغارستان بود. واقعاً شگفت‌انگیزبود.

آیا طراحی این کار را کرده؟ طراحی فقط یک قسمتی از کل فرآیند بوده. فرآیندی که ما ساختیم فقط ظاهر را تغییر نمی‌داد، بلكه در مورد بهبود کل محصول بود. من یک قاعده معماری درباره شكل و کارکرد را گرفتم و آن را در طراحی و محتوای روزنامه به كار بردم و استراتژی، اولويتِ بالاتر از اين دو بود. چرا كه یه سئوال بزرگ داريم: چرا ما این کار را می‌کنیم؟ هدف چیست؟ و بر آن اساس محتوا را تنظيم می‌کنیم و بعد، تقریباً دو ماه بعد، طراحی را شروع می‌کنیم. در آغاز، روسای من خیلی متعجب بودند که چرا من اینقدر درباره كسب و كار سوال می‌پرسم به جای اینکه فقط صفحات را نشان آنها بدهم. اما خيلي زود فهمیدند که این نقش جدید طراح روزنامه است؛ داخل اين فرآیند بودن از ابتدايي‌ترين نقطه تا انتهايي‌ترين نقطه آن.

درسی که از این تجربه‌ها می‌گیریم چیست؟ اولین درس این است که طراحی فقط محصول را تغییر نمیدهد، بلکه میتونه روند کار را هم عوض کند.در واقع، می‌تواند همه چیز را در شرکت عوض کند. طراحی می‌تواند شرکت شما را زيرورو کند. حتی می‌تواند شما را عوض کند.

پس چه کی مسئول است؟ طراحان. طراح‌ها را تقويت كنيد.

و درس دوم که مهم‌تر است این‌که می‌شود در یک کشور كوچك  و فقیر زندگی کرد، مثل من. می‌شود برای یک شرکت کوچک کار کرد، در یک شعبه خسته‌کننده. می‌شود هیچ پولی نداشت، هیچ کارمندی نداشت. اما هنوز این امکان هست که کار خودمان را به بهترین نحو ممكن انجام بدهیم. هر کسی می‌توانداین کار را بکند. فقط الهام گرفتن، نگرش و عزم راسخ لازم است. لازم است به خاطر بسپارید که خوب بودن کافی نیست.  

جسیک آتکو، کنفرانس تد

برنده جایزه بهترین طراحی سال روزنامه‌های جهان

موضوع سخنرانی: چگونگی احیای روزنامه‌ها در برخی از کشورهای اروپایی و افزایش شمارگان آن‌ها تا ۱۰۰ درصد با طراحی هنرمندانه.

ترجمه: امین غیبی

بازبینی: مارال صاحی